2- دلبستگی چیست؟
دلبستگی یک رابطه هیجانی خاص است که مستلزم تبادل لذت، مراقبت و آسایش میباشد. ریشه پژوهشها در زمینه دلبستگی به نظریه فروید درباره عشق باز میگردد امّا غالباً از پژوهشگر دیگری به نام پدر نظریه دلبستگی نام برده میشود.
جان باولبی پژوهشهای گستردهای درباره مفهوم دلبستگی به عمل آورد. او دلبستگی را چنین توصیف کرده است: «ارتباط و پیوند روانی پایدار بین دو انسان» (باولبی، 1969). باولبی با این دیدگاه روانکاوانه موافق بود که تجربیات اولیه کودکی، تأثیر مهمی بر رشد و رفتارهای بعدی در زندگی دارد. به عقیده او، سبکهای دلبستگی اولیه ما در دوران کودکی و از طریق رابطه کودک / پرستار شکل میگیرد.
باولبی همچنین عقیده داشت که دلبستگی دارای مولفهای تکامل یابنده است و به بقای انسان کمک میکند. «گرایش به ایجاد پیوندهای عاطفی قوی به افراد بخصوص، یک مؤلفه اصلی طبیعت انسان است.» (باولبی، 1988).
ویژگیهای دلبستگی
باولبی عقیده داشت که دلبستگی دارای چهار ویژگی مختلف است:
- حفظ نزدیکی- تمایل به نزدیک بودن به کسانی که به آنها دلبستگی داریم.
- پناهگاه امن- بازگشت نزد فردی که به آن دلبستگی داریم به هنگام مواجه شدن با خطر یا تهدید.
- پایه مطمئن- فردی که به آن دلبستگی وجود دارد، پایه مطمئن و قابل اتکایی برای کودک به وجود میآورد تا به کشف محیط و جهان پیرامونش بپردازد.
- اندوه جدایی- اضطراب ناشی از عدم حضور فردی که به آن دلبستگی وجود دارد.
2- ارزیابی «وضعیت عجیب» آینزوُرث
1- کودک و والد(پدر یا مادر) در یک اتاق تنها هستند.
2- کودک به کشف اتاق بدون مشارکت والد میپردازد.
3- غریبهای وارد اتاق میشود، با والد صحبت میکند و به کودک نزدیک میشود.
4- والد به آرامی اتاق را ترک میکند.
5-والد باز میگردد و کودک را آسوده خاطر میسازد. |
در خلال دهه 1970، مری آینزوُرث کارهای قبلی باولبی را توسعه بخشید. او مطالعه خود را «وضعیت عجیب» نامید. در این مطالعه، کودکان بین 12 تا 18 ماهه زیر نظر قرار گرفتند و واکنش آنها به وضعیتی که مدّت کوتاهی تنها مانده و سپس به آغوش مادرشان بازمیگشتند، مورد بررسی قرار گرفت (آینزوُرث، 1978).
بر پایه این مطالعات، آینزوُرث چنین نتیجهگیری کرد که سه سبک عمده دلبستگی وجود دارد: دلبستگی مطمئن، دلبستگی دوسوگرا-نامطمئن و دلبستگی اجتنابی-نامطمئن. بعداً در سال 1986 دو پژوهشگر دیگر به نامهای مِین و سولومن، سبک چهارمی را نیز به نام دلبستگی سازمان نیافته-نامطمئن به سه سبک قبلی افزودند. پژوهشهای متعدد بعدی، نتیجهگیریهای آینزوُرث را تأیید کرده و مشخص نمودهاند که سبکهای دلبستگی اولیه بر روی رفتارهای بعدی در زندگی تأثیر گذارند.
3- دلبستگی در طول زندگی
به خاطر داشتن این نکته حائز اهمیت است که سبکهای دلبستگی شکل گرفته در دوران کودکی لزوماً با آنچه در دلبستگیهای عاطفی دوران بزرگسالی نشان داده میشود یکسان نیستند. زمان زیادی بین دوران کودکی و بزرگسالی سپری شده و تجربیات به دست آمده در این فاصله زمانی نیز نقش عمدهای در سبکهای دلبستگی دوران بزرگسالی ایفاء میکنند. آنچه به عنوان دلبستگی دوسوگرا یا اجتنابی در دوران کودکی توصیف میشود میتواند دلبستگی مطمئنی برای بزرگسالان شود و بالعکس. همچنین خلق و خوی فرد هم در دلبستگی نقش دارد.
امّا پژوهشهایی که در این زمینه به عمل آمده مشخص ساخته است که الگوهای شکل گرفته در دوران کودکی نقش مهمی بر روابط بعدی دارد. هیزن و شیور (1987) عقاید مختلفی در باره روابط انسانی با سبکهای دلبستگی متفاوت را در بین بزرگسالان کشف کردند. بزرگسالانی که دلبستگی مطمئن داشتند تمایل به این عقیده داشتند که عشق عاطفی، پایدار و بادوام است. امّا آنهایی که دلبستگی دوسوگرا داشتند بارهابه دام عشق گرفتار شده بودند و کسانی که دلبستگی اجتنابی داشتند، عشق را موقت و نایاب توصیف میکردند.
- با این همه استدلال دلبسته ات هستم هر کاری میخای بکن
- بازم برام شعر بگو هر جا دوس داشتی تو وب خودت